محل تبلیغات شما

آدما میان برن که رد بشن به زور

رهگذر شدن همه هی عبور و هی عبور

 

نگاه کن

این خیابان خلوت

پُر است

از آدم‌هایی که رفته‌اند

و من

که خیابانی خلوتم

نمی‌دانم

از پیری پُر شده‌ام

یا از جوانی خالی

 

| آرمین یوسفی |

 

پـ.ن:

گاهی وقتی نگاه میکنی میبینی هیچکس کنارت نیست همه رفتن هیچکس نیست نه دوستی و نه خانواده ایی 

یهو میگی چیشد که به اینجا رسیدم؟

چرا من؟

اصلا کی هستم و چی بودم؟

زمانی سوگولی خانواده؟

یه زمانی دوستان زیادی داشتم؟

چرا همه رفتن؟

یا چرا خودم ازشون دور شدم و گذشتم

دوستام میگن تو خواستی که بری

 میگن چرا؟

جوابی ندارم بدم من عوض شدم

دوست ندارم دیگه مثل سابق دوستای زیادی داشته باشم

نمیخوام الگو باشم 

نمیخوام ازم تعریف بشه

نمیخوام تو دید باشم

چرا نمیزارن راحت باشم دلم میخواد یه جای خیلی دور برم تنها منو یه کلبه و یه جنگلی که به کوه و دریا راه داره و تنها جسی باشه

شاید کسی باورش نشه اما من تنها دوست واقعیم یه سگ بود جسی اون مثل من بود شاید ادمای زیادی باشن اما اون من بود اون منو میشناخت!

بعضی وقتی تو شادیا بین اون همه هیاهو و سر و صدا کسی نیست اشکتو بغض تو صداتو بفهمه یا درک کنه 

هه

 

_همیشه میگفت خوشبحالت تو هیچ غمی نداری همیشه شادیو میخندی :)!

کسی بیست کامل نیست همیشه یه هفتادو پنج صدمی هست

فریدون سه پسر داشت

لوسی مود موتنگمری

تو ,اون ,یه ,مثل ,آدما ,منو ,بشن به ,من بود ,آدما میان ,رد بشن ,که به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها