محل تبلیغات شما

 

+به امید فردا روزمان را شب می‌کنیم و هیچوقت یادمان نمی‌ماند که فردا همین امروز است.

+

دنبال چیزی می‌گردیم که نمی‌دانیم چیست، یا می‌دانیم و می‌ترسیم بگوییم، اسمش را گذاشته‌ایم فردا.

+

همیشه یک جای دل تنگ است، غمی گوشه‌ی خنده‌ات کمین کرده مثل ابر سیاه دارد از یک سوی آسمان پیش می‌آید که ویرانت کند. نم اشکی گوشه‌ی چشم می‌ماند برای روز مبادا، یا می‌ماند که همیشه باشد.

+

می‌بینی؟ مثل ستاره پخش‌مان کرده‌اند توی این صفحه سیاه که هر کدام‌مان جایی برای خودمان سوسو بزنیم که مثلا هستیم. اما نمی‌دانیم در کدام منظومه می‌چرخیم، برای چی می‌چرخیم، و چقدر می‌چرخیم

 

+

سرزمین من کجاست ؟ من کجایی ام ؟ از کجا به کجا پرتاب شدم ؟ تو به من بگو، برادر! اصلاً چرا این

جوری شدیم ؟ ما انقلاب کردیم ، اما انگار منفجر شدیم . یک تکه مان رفت زیر خاک . یک تکه مان میراث خوار

شد، افتاده است به ی گرگی ، هرجا بوی پول بیاید سرمایه گذاری می کند، با دادستا ن انقلاب شریک شده 

که در جزیره ی کیش پاساژ بزند، حالا هم دارد مبلیران ورشکسته را می خرد تا آباد کند. یک تکه مان به

بغداد افتاد، تا زنده بود عربی بلغور می کرد، چریک های سالخورده را به صف می کشید و از میلیشیای

خواهران سان می دید. آخرش توی بیابان ها جوری لت و پارش کردند که انگار گرگ او را دریده . آره ، گرگ

او را درید.

 

عباس معروفی

کسی بیست کامل نیست همیشه یه هفتادو پنج صدمی هست

فریدون سه پسر داشت

لوسی مود موتنگمری

یک ,؟ ,مان ,تکه ,، ,می‌ماند ,یک تکه ,تکه مان ,سرمایه گذاری ,گذاری می ,کند، با

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لحظاتی خواندنی